کارهای بزرگ:
بهرام چوبین هنگام بازدید از محل فوران نفت خام در
ناحیهبادکوب (باکو) در ساحل جنوبی غربیدریایمازندران و آگاهی از قدرت
اشتعال این ماده، تصمیم گرفت که از آن نوعی سلاح تعرضی ساخته شود و این کار
به مهندسان ارتش واگذار شد. ظرف مدتی کوتاهتر از یک سال، پیکانی ساخته شد
که بی شباهت به راکتهای امروز نبود و این پیکان حامل گوی دوکی شکل آغشته
به نفت خام بود که از روی تختهای که بر پشت قاطر قرارداشت با کشیدن زه
پرتاب میشد. طرز پرتاب آن بی شباهت به کمان نبود. دستگاه از یک زه (روده
خشک شده) و چوب گز (نوعی درخت مناطق خشک) ساخته شده بود که آن را بر تخته
سوار میکردند و دارای یک ضامن بود و پنج مردخدمه آن را تشکیل میدادند که
دو نفر از آنان کمانکش بودند، نفر سوم نشانه گیری میکرد و فرمانده این
آتشبار بود، مرد چهارم مامور شعله ورساختن قسمت آغشته به نفت خام (پیکان)
بود و مهمات رسانی میکرد و نفر پنجم مواظب قاطر بود و از هر واحد آتشبار،
هشتنیزه دار دفاع میکردند.
جنگ با چینی ها:
۲۸نوامبر سال ۵۸۸ میلادی
، ارتش ایران در جنگ باخاقان «شابه» در بلخ از سلاح تازهای که در آن نفت
خام بکار رفته بود استفاده کرد. در این جنگ فرماندهی ارتش ایران را ژنرال
بهرام مهران معروف به بهرام چوبین برعهده داشت که در تاریخ نظامی جهان از
او به عنوان یک نابغه رزم نام بردهاند.«هرمز» شاه وقت از دودمان ساسانیان،
وقتی شنید که خاقان شمال غربیچین وارد اراضی ایران در شمالشرقیخراسان
(تاجیکستان فعلی و شمالافغانستان) شده، بلخ را مرکز خود قرار داده و عازم
تصرفکابل وبادغیس است ژنرالهای ایران را به تشکیل جلسهای در شهرتیسفون
(مدائن نزدیکبغداد) پایتخت آن زمان ایران فراخواند و تصمیم خود را به اخراج
خاقان از ایران به آنان اطلاع داد و خواست که ترتیب کار را بدهند. هرمز
گفت که طبق آخرین اطلاعی که بهارتشتاران سالار (ژنرال اول ارتش ایران)
رسیده، «خاقان شابه» دارای ۳۰۰ هزار مرد مسلح و چند واحدفیل جنگی
است.ژنرالها پس از تبادل نظر، بهرام چوبین را برای انجام این کار خطیر
برگزیدند و او پذیرفت. بهرام از میان ارتش پانصد هزار نفری ایران، ۱۲ هزار
مرد جنگدیده ۳۰ تا ۴۰ ساله (میانسال) را برگزید که اضافه وزن نداشتند و
میهندوستی آنان قبلا به ثبوت رسیده بود و بیش از سایرین قادر به تحمل سختی
بودند و در جنگ سواره و پیاده تجربه داشتند. وی به هر سرباز سه اسب اختصاص
داد و با تدارکات کافی عزم بیرون راندن زردها را از خاک وطن کرد.بهرام به
جای انتخاب راه معمولی، از تیسفون بهاهواز رفت و سپس از طریقیزد و کویر خود
را به خراسان رساند به گونهای که خاقان متوجه نشده بود. بهرام که در جنگ
اعتقاد به روحیه سرباز بیش از هر ابزار دیگر داشت هر دو روز یک بار سربازان
را جمع میکرد و برای آنان از اهمیتوطندوستی و رسالتی که هر فرد در این
زمینه دارد سخن میگفت و آنان را امید ایرانیان میخواند ـ مردمانی که
میخواهند آسوده و در آرامش و با فرهنگ خود زیست کنند.خاقان زمانی از این
لشکر کشی آگاه شد که بهرام تنها چهار روز تابلخ فاصله داشت، و چون شنید که
بهرام با کمتر از ۱۳ هزار نفر آمدهاست چندان نگران نشد و با تمامی مردان
قادر به حمل سلاح خود که مورخان یکصد تا سیصد هزار تن گزارش کردهاند به
مقابله با بهرام شتافت.بهرام به واحدهای آتشبار (نفت اندازان) توصیه کرد که
حمله را با پرتاب پیکانهای شعله ور آغاز کنند و ادامه دهند تا آرایش
سپاهیان خاقان بر هم خورد و قادر به تنظیم آن هم نباشند و به سواران
کماندار (اسواران) گفت که همزمان با حمله نفت اندازان با تیر چشم فیلها را
هدف قرار دهند، و در این جریان، خود با دو هزار سوار زبده قرارگاه خاقان
را مورد حمله قرار داد. خاقان که انتظار حمله مستقیم به مقر خود را نداشت
دست به فرار زد که کشته شد، سپاه عظیم او متلاشی گردید و پسر وی نیز بعدا
به اسارت درآمد و جنگ فقط یک روز طول کشید که از شگفتیهای تاریخ نظامی
جهان است.